(یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّةإِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیةفَادخلی فِی عِبادیوَادخلی جَنََّتی)
ریحانه عزیزمان که در دوازدهم رمضان پا به هستی نهاده بود و از طرف خداوند این هدیه به خانواده اش تقدیم شده بود از کودکی تا بزرگسالی سرشار از خصلت های عالی انسانی،نجابت،پاکدامنی ، گذشت خستگی ناپذیری و در حال کسب علم و معرفت و تلاش بی وقفه در زندگی جهت رفاه خانواده اش بود و به شغل معلمی روی آورده بود و تمام تلاشش در جهت آموختن الفبای یادگیری به نوگلان ایران زمین بود و با تلاش زایدالفصفی جهت یادگیری علم و یاد دادن ادامه مییداد و در زندگی خانوادگی نیز نمونه کامل همسر و مادری کدبانو،دوست داشتنی،خانواده دوست،نجیب،مدیر،باگذشت و همیار همنوعان و فامیل بود که جهت تربیت فرزندانش نیز وسواس زیادی به خرج میداد وشبانه روز برایشان ایثار گرانه خدمت می کرد که دست تقدیردر روز دوشنبه 96.5.2 و همزمان با روز تولدش او را دجار جراحتی شدید نمود که هر چه در توان داشتیم جهت بهبودش به کار گرفتیم و تصمیم گرفتیم در صورت نظر مثبت پزشکان،عزیزمان را به بهترین بیمارستان منتقل کنیم اما نظر مساعدی نگرفتیم، تا گل ریحانمان بعد مرگ مغزی و اعمال جراحی در وضعیت پرکشیدن و پرواز کردن قرار گرفت و با آرزوی قلبی و وصیتی که شهیده داشت گویا دست تقدیر زنجیر وار مسیری را رهنمون کرد تا ایثار و گذشت بیش از حدش را از کسانی که دور و برش بودند جدا و به سوی کسانی که فرسنگها ازش فاصله داشتند و هیچ غرابتی نداشتند خالصانه و در راه رضای پروردگارش و در حد علی ایثار و در جهت بخشیدن پاره تنش و تمام و کاملش حتی جوارحی که امکان پیوند به معلولین را داشتند به پرواز در آمد و با وجودی که خود از سرعت زیاد خودرو نفس های خودش در سینه حبس شده بود و نفس زنان و با سرعت چندین برابری پرواز گونه خود را به سلامتی به بیمارستان سینای تهران رساند و هر چیز که در پیکرش بود و دردی از همنوعانش را کم میکرد در لحظات طلایی مرگ و از الطافی که خدا به او بخشیده بود و در گروه خونی (O) قرار داشت که می توانست به همه به حق و انصاف ببخشد و آرام آرام و تنها در تاریکی شب و با تنی مجروح و خسته به سوی خانواده اش و هم ولایتی هایش برگشت و با وجودی که پیشنهاد خاکسپاری در قطعه مفاخر یزد شامل حالش شد ترجیح داد بی نام و نشان تر در جنت الزهرای روستای فخرآباد آرام گیرد و از الطاف بی کران هم ولایتی هایش بهرمند باشد.ما همه این اتفاقات را که زنجیر وار در کنار همدیگر مرور میکینم تقدیر و حکمتی میدانیم که ما از اسرارش نا آگاهیم و از اینکه ریحانه خانم شهیده عزیزمان چنین به معبودش رسید بر خود میبالیم و راضی هستیم به رضایش و از درگاهش تقاضا داریم که برکاتش را چراغ راهمان قرار دهد و در این دنیا و دنیایی دیگر دستگیرمان باشد.
از طرف همسر و منسوبین
وب سایت رسمی روستای فخرآباد(دهاتما)...
ما را در سایت وب سایت رسمی روستای فخرآباد(دهاتما) دنبال می کنید
برچسب : دلنوشته,همسر,مرحومه,بانوی,اهدای,ریحانه,دهقانی, نویسنده : 0dehatma3 بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 3:54